رضا عابدی تراب

http://Rabeditorab.blogsky.com

رضا عابدی تراب

http://Rabeditorab.blogsky.com

الوین گلدنر و جلوه­ های مختلف بوروکراسی

او علاقه زیادی به ارایه تئوری اجتماعی نشان داد. گلدنر نظریه وبر در مورد بوروکراسی و کارکرد آن را در سازمان­های صنعتی جدید مورد بررسی قرار داد. وقتی وبر نظریه خود را ارایه می­ داد فرض او این بود که اعضای سازمان، خود را با مقررات وفق داده و از دستورات اطاعت می­ کنند.  


گلدنر در تحلیل وضعیت ناشی از اقدامات مدیر جدید برای افزایش کارآیی توانست میان سه رفتار بوروکراتیک تفکیک قایل شود: (طرق مختلف عملکرد بوروکراتیک)

1-  در شبه بوروکراسی mock، مقررات از خارج سازمان یا از بیرون گروه بر آن تحمیل می­شود. وقتی که یک شرکت بیمه ارایه دهنده خدمات به یک سازمان مقرراتی از قبیل سیگار کشیدن ممنوع را به آن سازمان تحمیل میکند. در چنین حالتی نه رؤسا و نه مرئوسان هیچکدام خود را در تدوین مقررات دخیل نمی­یابند، و در استقرار آنها نیز شرکت نمی­جویند و بدین لحاظ مقررات را مشروع تلقی نمی­کنند. از اینرو مقررات به اجرا در نمی­آیند و هم مرئوسان و هم رؤسای بلافصل با نقض مقررات یا با نادیده گرفتن آنها برای خود موقعیتی کسب می­کنند.

2- بوروکراسی نماینده: این جنبه به موقعیتی مربوط است که در آن مقررات از طرف «متخصصینی» که اقتدارشان را کلیه اعضای سازمان پذیرا هستند، مطرح می­شود. در این حالت رؤسا و مرئوسان مقرراتی را می­پذیرند که تنها با ارزش­های خودشان سازگار باشد و کسانی که خود را با آن مقررات تطبیق دهند، شأن اجتماعی می­یابند. مثلاً ممکن است هم مدیران و هم کارگران خواستار یک برنامه ایمنی شوند. در چنین وضعیتی رؤسا مقررات را اعمال و مرئوسان نیز از آنها تبعیت می کنند. احساس یگانگی و مشارکت همه در امور سازمان موجب حمایت از مقررات می شود. تطبیق با الگوی تیلور و فایول.

3- بوروکراسی تنبیه محور یا مبتنی بر تنبیه: مقررات یا در پاسخ به فشار­های مدیریت و یا در واکنش به گردنکشی­های کارگران تدوین و اعمال می­شود. منظور از اعمال آن مقررات این است که طرف مقابل وادار به تمکین شود. مثال: مدیریت یک سازمان کنترل شدیدی را بر تولید، روال ورود و خروج، و جرایم اعمال کند. این نوع بوروکراسی بر عناصر اقتدار و فرماندهی ( سلسله مراتب وبر) تأکید دارد.

گلدنر دو گروه از مدیرانی را که یا از نظر دانش فنی و یا از جهت مرتبه سازمانی بالاتر هستند با توجه به همین معیارها از یکدیگر جدا می­سازد و گروه متخصصین را «جهان وطن­ها»و گروه سازمانی­ها را«خانه وطن­ها»یا«محلی­ها»می­خواند. جهان وطن­ها هستند که نسبت به سازمان خویش وفاداری چندانی احساس نمی کنند، بلکه بیشتر خود را به مهارت­های حرفه­ای خود متعهد می­بینند. آنان به امور و مسایل عمدتا از زاویه حرفه­ای نگاه می­کنند. مثلا آنان در درجه اول خود را مهندس یا حسابدار می­بینند تا کارمند یا مدیر سازمان. خانه وطن­ها مدیرانی هستند که نسبت به سازمان خویش فوق­العاده وفادارند اما تعهد چندانی در قبال مهارت­های حرفه­ای خود ندارند آنان خود را «افراد سازمان» می انگارند.

منبع: کتاب تئوری های سازمان و مدیریت دکتر حسین رحمان سرشت

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.