رضا عابدی تراب

http://Rabeditorab.blogsky.com

رضا عابدی تراب

http://Rabeditorab.blogsky.com

چرا افراد دروغ می گویند؟

- راغب اصفهانی در کتاب مفردات الفاظ القرآن بر این باور است که اصل کذب و دروغ ، در گفتار است. تفاوتی در دروغ از این لحاظ نیست که در گذشته اتفاق افتاده باشد یا در آینده; چنان که تفاوتی از این جهت وجود ندارد که دروغ نسبت به وعده ای باشد که انجام نمی شود و یا امر دیگری باشد. (مفردات ص ۴۷۸ ذیل واژه صدق)
البته برای دروغ اقسام و انواعی گفته اند و برای هر یک از آنها نام های خاصی گذاشته شده است. از جمله به افک و افترا و زور و حرص اشاره کرد.
عوامل دروغ گویی:
- نفاق و دروغ، دو روی یک سکه:

  

شخصی که کار ناپسندی انجام می دهد و یا قانون شکنی می کند، زمانی که در موقعیت بازخواست قرار می گیرد با ابزار دروغ می کوشد تا زشتی کار خویش را بپوشاند و دیگری را فریب دهد. فریب و نیرنگ زدن از راه تغییر ماهیت عمل به گفتار،‌ موجب می شود تا شخص در جایگاهی قرار گیرد که عیب و عاری بر او نیست.

- ماهیت دروغ فریب دیگری است. دروغگو در تعامل اجتماعی، برای بازسازی وجه شخصیتی و اعتباری خویش تلاش می کند و فریب و نیرنگ در گفتار از این جهت انجام می شود.
- دروغگو، به نوعی، شخصی منافق است و اساسا ارتباط تنگاتنگی میان دروغ و دورویی است. دو رویی و دروغ بیانگر آن است که میان ظاهر و باطن فرد سازگاری و تناسب نیست و عدم تطابق به عنوان مولفه اصلی نفاق و کذب می باشد. دورویی و دروغگویی از این نظر یکسان هستند.
- در دروغگویی ، شخص برای بازسازی و توجیه رفتارها و کردارهایش تلاش می کند و می کوشد تا شخصیت کاذبی را به جامعه نشان دهد که عامل وادارکننده شخص به دروغگویی می تواند ترس از قدرت دیگری و یا دست یابی به منفعت و یا مصلحتی باشد اما در نفاق عامل اصلی و هدفی که موجب می شود تا به نفاق گرایش یابد ترس از قدرت است که می تواند وی را از منفعتی محروم کند و یا فشاری بر او وارد سازد و او را وادار به امری کند که با باورها و اعتقادات وی سازگار نیست. از این رو می توان گفت نسبت میان دروغگویی و نفاق عموم و خصوص مطلق است.

- سرچشمه دروغ:
دروغ معمولا، از یک نقطه ضعف روحی سرچشمه می گیرد ؛
گاهی از ضعف ایمان که انسان خدا را شاهد نمی داندیا به خاطر تبرئه خودیا به قصد تفریح و شوخی: علی(ع):« بنده ای مزه ایمان را نچشد تا دروغ را وانهد چه شوخی باشد و چه جدی»(اصول کافی باب دروغ ج5 ص 291)
گاهی انسان به خاطر ترس از فقر ، پراکنده شدن مردم از دور او ، از دست دادن موقعیت و مقام دروغ می گوید . زمانی به خاطر علاقه شدید به مال و جاه و مقام و شهرت دیگری زبان به دروغ می گشاید و از این وظیفه نامشروع برای تامین مقصود خود کمک می گیرد. گاهی تعصب های شدید و حبّ و بغض های افراطی سبب می شود که انسان به نفع کسی که مورد علاقه اوست یا به زیان کسی که مورد نفرت و کینه او می باشد بر خلاف واقع سخن بگوید. زمانی برای آنکه خود را بیش از آنچه که هست بنمایاند و اظهار علم کند دروغ می گوید. ولی در تمام این صفات رذیله که ریشه صفت دروغ را تشکیل می دهد باید از کمبود شخصیت و ضعف ایمان نام برد.
یکی دیگر از عوامل مهم دروغگویی ، احساس کمبود شخصیت و عقده حقارت است کسانی که گرفتار چنین عقیده ای هستند با انواع دروغها و لاف و گزافها حقارتی را که در خود احساس می کنند جبران می کنند . و گاهی نیز به خاطر عدم توجه به مضارّ دروغ و اهمیت راستگویی یا آلودگی محیط خانوادگی یا محیط اجتماع و معاشرین این رذیله در انسان ریشه می دواند.
تلقین - احساس کمبود- نجات یافتن- خجالت نابجا- دشمنی و حسد- طمع در مال و مقام-نقل همه چیزو پیش گویی ها ؛ از دیگر عوامل دروغگویی به شمار می آیند.

- دروغ سرچشمه نفاق است
چرا که راستگویى یعنى هماهنگى زبان و دل، و بنا بر این دروغ ناهماهنگى این دو است، و نفاق نیز چیزى جز تفاوت ظاهر و باطن نیست.
در آیه 77 سوره توبه مى‏خوانیم: فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلى‏ یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ: -اعمال آنها نفاقى در دلهایشان تا روز قیامت ایجاد کرد، به خاطر اینکه عهد خدا را شکستند و به خاطر اینکه دروغ مى‏گفتند .
در حدیثى از امام باقر( ع) مى‏خوانیم:« ان اللَّه عز و جل جعل للشر اقفالا، و جعل مفاتیح تلک الاقفال الشراب، و الکذب شر من الشراب» (اصول کافى جلد 2 صفحه 254) خداوند متعال براى شر و بدى، قفلهایى قرار داده و کلید آن قفلها شراب است (چرا که مانع اصلى زشتیها و بدیها عقل است و مشروبات الکلى عقل را از کار مى‏اندازد) سپس اضافه فرمود: دروغ از شراب هم بدتر است .
رابطه دروغ و گناهان دیگر از این نظر است که انسان گناهکار هرگز نمى‏تواند، راستگو باشد، چرا که راستگویى موجب رسوایى او است، و براى پوشاندن آثار گناه معمولا باید متوسل به دروغ شود. و به عبارت دیگر، دروغ انسان را در مقابل گناه آزاد مى‏کند، و راستگویى محدود.
اتفاقا این حقیقت در حدیثى که از پیامبر (ص) نقل شده ،کاملا تجسم یافته، حدیث چنین است:
شخصى به حضور پیامبر( ص) رسید، عرض کرد نماز مى‏خوانم و عمل منافى عفت انجام مى‏دهم، دروغ هم مى‏گویم! کدام را اول ترک گویم؟! پیامبر( ص) فرمود: دروغ، او در محضر پیامبر( ص) تعهد کرد که هرگز دروغ نگوید: هنگامى که خارج شد، وسوسه‏هاى شیطانى براى عمل منافى عفت در دل او پیدا شد، اما بلافاصله در این فکر فرو رفت، که اگر فردا پیامبر( ص) از او در این باره سؤال کند چه بگوید، بگوید چنین عملى را مرتکب نشده است، اینکه دروغ است و اگر راست بگوید حد بر او جارى مى‏شود، و همین گونه در رابطه با سایر کارهاى خلاف این طرز فکر و سپس خود دارى و اجتناب براى او پیدا شد و به این ترتیب ترک دروغ سرچشمه ترک همه گناهان او گردید
علت اصلی دروغ ، عقده حقارت و خود کم بینی انسان دروغگو است و این یکی از نکات روانی است که به عنوان روانشناسی اخلاقی در کلمات معصومین به آن اشاره شده است.
سرچشمه دروغ نیز گاهی به خاطر ترس از فقر، پراکنده شدن مردم از دور او ، از دست دادن موقعیت و مقام و زمانی نیز به خاطر علاقه شدید به مال و جاه و مقام و ...است که شخص از این وسیله نامشروع برای تامین مقصود خود کمک می گیرد.
ابزار بسیاری از گناهان دروغ است اینکه افراد دروغگو بدبینی و سوء ظن خاصی نسبت به همه کس و همه چیز دارند ، با دروغ خود را بزرگ جلوه می دهند، با دروغ هزار گونه تملق می گویند
پیامبر(ص) می فرمایند:« دروغ گو دروغ نمی گوید مگر به سبب پستی نفسش» اختصاص مفید ص 232
برخی از دلایل دروغگویی در زیر آورده شده:

- عوامل دروغگویی
قرآن عوامل چندی را به عنوان عامل دروغگویی معرفی می کند:
- قرآن منشا دروغ را شیطان و ابلیس می داند و به انسان هشدار می دهد که شیطان به عنوان بنیانگذار دروغ و کسی که از این طریق کوشید تا به اهداف پست خود دست یابد، موجودی است که انسان را تشویق به دروغ می کند. قرآن در داستان آفرینش و خلافت انسان گزارشی کامل از واقعه به دست می دهد و در آن جا به اموری توجه می دهد که بسیار حیاتی و حساس است.
- قرآن گزارش می کند که ابلیس برای دست یابی به اهداف خویش و خوار و گمراه کردن انسان به دروغ متوسل می شود و نخستین موجودی است که از آن برای دست یابی به اهداف شوم خود سود می برد. به نظر می رسد که ابلیس بی دروغگویی نمی توانست آدم را گمراه کند و لذا برای گمراه کردن وی از سوگند دروغ بهره برد.
- قرآن به انسان هشدار می دهد که شیاطین و یاران ابلیس الهام کنندگان دروغ بر دروغگویان هستند (شعرا» آیه ۲۲۱ و ۲۲۲) و آنان هستند که به این نابهنجاری دامن می زنند. البته قرآن توضیح می دهد که شخصیت دروغگویان به آنان اجازه می دهد تا تصرف شوند. از این رو می فرماید شیاطین بر هر تهمت زننده و گناهکار الهام به دروغ می کنند.
چیرگی شیطان و ابلیس بر انسان موجب می شود تا به دروغ بلکه سوگندهای دروغ گرایش پیدا کند و برای دست یابی به منافع، با سو»استفاده از باورهای مردم به اموری چون خدا و پیامبر و امامان (ع) سوگند بخورد. (مجادله آیات ۱۴ و ۱۹)
- از دیگر عوامل، می توان به حسادت اشاره کرد. انسان به جهت حسادت نسبت به دیگری گرفتار اخلاق زشت دروغ می شود. نمونه و مصداقی که قرآن مطرح می سازد داستان برادران یوسف(ع) است که برای جلب اعتماد حضرت یعقوب و دست یابی به منفعتی، دروغ بر زبان راندند است. (یوسف آیه ۹ و۱۱)
- بی گمان حسادت، عامل بسیاری از نابهنجاری ها، و رذایل اخلاقی است و از این لحاظ می بایست گفت که حسادت حتی عامل مهم در کفر ابلیس و رانده شدن حضرت آدم(ع) از بهشت است.
- عامل دیگری که قرآن شناسایی ومعرفی می کند گناه پیشگی انسان است. در حقیقت دروغ گویی ریشه در گناه دارد از این رو در آیه ۷ سوره جاثیه می فرماید: ویل لکل افاک اثیم; وای بر هر دروغگوی گناهکار. در این آیه اثیم به عنوان تعلیل و علت و عامل دروغ بیان شده است.

- برخی بر این باورند که عامل فزاینده نابهنجاری ها و گناهان در شخص و جامعه، دروغ و دروغگویی است. هر چند که هنجارشکنی و گناه، ریشه در علل و عوامل دیگری دارد ولی افزایش گرایش فرد به گناه را می بایست در دروغگویی انسان دانست.
اگر شخص به جهت کسب منافع و یا مصالح، قانون را زیر پا می گذارد و با عبور از قانون و هنجارهای پسندیده اجتماعی می کوشد تا به آن منافع دست یابد این عامل دروغ است که این مساله را سامان می دهد و با تغییر وجوه ناپسند و زشت آن، مساله را در ظاهر پسندیده و هنجاری می نمایاند. بنابراین باید گفت دروغ در جامعه مهم ترین عامل افزایش نابهنجاری ها و حریم شکنی ها و قانون شکنی هاست.

- قرآن مکر زنانه را نیز به عنوان عامل دروغگویی مطرح می سازد. (یوسف آیه۲۵ تا ۲۸) با توجه به آنچه ذکر شد به نظر می رسد که عامل اصلی همان مساله توجیه رفتار و اعمال است.
شخص می کوشد تا با توجیه رفتار خویش و زشت نشان دادن رفتار دیگری خود را تبرئه نماید. از این رو مکر، هم می تواند زنانه باشد و هم غیرزنانه و هم دروغگویان از این شیوه برای دست یابی به اهداف خاصی بهره می برند.

- با آن که دروغ در میان همه ملت ها و ادیان امری ناپسند و زشت شمرده می شود (غافر آیه ۲۸) ولی همگان بدان تمسک می جویند و برخلاف باورها و اعتقادات خویش دروغگویی را گاه به صورت پیشه و گاه به صورت موردی انجام می دهند.
- برخی از افراد بیش از دیگران به دروغ تمایل و گرایش دارند. این افراد کسانی هستند که از نظر شخصیتی، خود را با گناه آلوده کرده اند ولی از آن جایی که نمی توانند به آسانی و در همه جا رفتارهای نابهنجار و غیرقانونی خود را انجام دهند به دروغ گرایش می یابند تا در پناه دروغ، اعمال و رفتار خویش را توجیه و پسندیده جلوه دهند.
- به نظر می رسد که دروغ به عنوان نابهنجاری گفتاری، هم به صورت موردی و هم به صورت تداوم عامل مهمی در خروج انسان از تعادل شخصیتی است. انسان متعادل برای این که دچار بیماری نفاق و فقدان سلامت شخصیتی نشود می بایست از دروغ موردی نیز پرهیز کند.

- انواع دروغ :
1- دروغ بازی: با این دروغ می‌خواهند حوادث تخیلی و یا بازی را به دیگران بفهمانند.
2- دروغ مبهم: از ناتوانی فرد در گزارش دقیق جزئیات و یا مغالطه کردن ناشی می‌شود.
3 - دوغ پوچ: جهت جلب توجه کردن دیگران این دروغ را می‌گوید.
4 - دروغ انتقام جویانه: از نفرت فرد به شخص یا شیئی ناشی می‌شود.
5- دروغ محدود: در نتیجه ترس از مقررات شدید و یا تنبیه ناشی می‌شود.
6- دروغ خودخواهانه: دروغ حساب شده‌ای است جهت گول زدن دیگران برای به دست آوردن آنچه را که می‌خواهد.
7- دروغ عرفی یا وفادارانه: به منظور حفظ و مراقبت از دوست یا دوستانش انجام می‌دهد.
8- دروغ عادتی: به دلیل الگوبرداری از دیگران یا افراد مورد علاقه فرا می‌گیرد.

- نتیجه تحقیق روانشناسان در این موضوع :
محققانی که در اوایل قرن بیستم به بررسی علمی پدیده دروغگویی پرداخته‌اند، از حالتی نام برده‌اند که « بصیرت مضاعف » نامیده می‌شود و طی آن شخص در یک لحظه دو موضوع را در ذهن خود مرور می‌کند. یکی مربوط به آرزوهایش در زندگی ‌ایده‌آل و دیگری زندگی واقعی است و در اغلب موارد مورد اول بر دومی سایه می‌افکند و ذهن را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
در تحقیقی که به تازگی به منظور بررسی یکصد سال ادبیات داستانی کشورهای مختلف صورت گرفت، محققان دانشگاه ییل دریافتند که نویسندگان گاهی برای افزایش جذابیت موضوع، از مبالغه استفاده کرده‌اند؛ در عین حال که خود افرادی موفق، توانا و منظم بوده‌اند. اما مساًله همیشه به همین سادگی نیست.
بسیاری از روانپزشکان دروغگویی دایمی را همیشه به عنوان نشانه‌ای از وجود مشکل روانی در نظر می‌گیرند که می‌تواند شامل بیماری‌هایی مثل توهم و خیال‌پردازی، انواعی از بیماری‌های روانی و یا خودشیفتگی روانی باشد.
دکتر چالرز دیک، استاد روان شناسی دانشگاه ییل می‌گوید: در بعضی موارد نیز افراد دروغگو نشانه‌ای از وجود بیماری نداشته و صرفاً به دروغ عادت کرده‌اند. ‌این گونه اشخاص صبح از خواب بیدار می‌شوند و انگار مجبور هستند که تا شب دروغ بگویند. در ‌این حالت باید نوع زندگی و کار آنها مورد بررسی قرار گیرد و شاید به دلیل نوعی اجبار کاری یا فشار در زندگی روزمره مجبور به دروغگویی می‌شوند.
برابر نظر ارونیگ گافمن جامعه شناس معروف، دروغ گو باید جلوی صحنه را چنان بیاراید تا ببیننده و شنونده از آن خوشش بیاید و در حرف‌های او منطق و استدلال ببیند. اما وقتی تنها گوشه‌ای از پشت صحنه رو شود تمامی آن بنا یکباره فرو می‌ریزد و ببیننده و یا شنونده را دچار حیرت می‌کند. دکتر رابر فلدمن، روانپزشک دانشگاه ماساچوست گروهی از افراد داوطلب را به دوربین مخفی مجهز کرد که حرکات آنها طی روز ثبت می‌شد. این بررسی نتایج نشان داد که اکثر افراد طی روز از دروغ‌های مصلحت آمیز استفاده کرده‌اند. ‌

این دروغ‌های مصلحت آمیز اکثراً دلایل مشابهی به شرح زیر دارند:

- اجتناب از توهین به دیگران،
- جلوگیری از اهانت به احساسات و عقاید اطرافیان،
- پوشاندن و مخفی کردن اشتباهات شخصی،
- خودداری کردن از ‌ایجاد دردسرهای بیهوده و...

عوامل دروغگویی از دید روانشناسان :
1- بیماری دروغگویی: نداشتن درک صحیح از کار درست و غلط و نداشتن حس پشیمانی پس از آزار دیگران از ویژگی‌های اصلی این‌گونه بیماران است. چنین افرادی بسیار حرفه‌ای دروغ می‌گویند و به هیچ وجه احساس بدی نسبت به عمل خود ندارند و اصولا با عذاب وجدان بیگانه‌اند.
2- عادتی به نام دروغگویی: برای چنین افرادی همیشه دروغ اولین گزینه است؛ حتی اگر برایش دلیلی قانع‌کننده وجود نداشته باشد. تجربیات و خاطرات دوران کودکی افراد دروغگو- نظیر زندگی در محیط فاسدی که دروغ ضرورت ادامه حیات و زندگی نسبتا راحت آنها بوده است- باعث می‌شوند آنها در هر سن و سالی هم که باشند به طور ناخودآگاه دروغگویی را ترجیح دهند.
3- خودشیفتگی: نارسیسیت‌ها دروغ می‌گویند تا نزد دیگران محترم شمرده شوند و بزرگ‌تر از آنچه هستند جلوه کنند. www.migna.ir
4- بی‌ثباتی شخصیتی: معمولا زندگی افرادی که چنین خصوصیتی دارند با بی‌بند و باری اخلاقی همراه است. آنها برای فرار از احساس گناه و شرمی ‌که نسبت به اعمال و مسوولیت ‌ناپذیری خود دارند در دروغگویی افراط می‌کنند.
5- دروغ‌های نمایشی: حالم اصلا خوب نیست، به زودی می‌میرم و اگر ترکم کنی خودم را می‌کشم از این قبیل دروغ‌هاست که غالبا برای جلب حس ترحم یا عشق و محبت اطرافیان گفته می‌شود. این دروغ‌ها لزوما منعکس‌کننده احساسات واقعی شخص نیست.

- به طور کلی دروغگویی به عنوان یک مشکل ، علل گوناگون و متعددی دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌شود:
1- ناتوانی در گفتن جزئیات دقیق یک امر یا موضوع.
2- یادگیری از دیگران.
3- محافظت از تنبیه یا تهدید.
4- هنگام مواجه شدن با مخالفت و استیضاح.
5- پوشاندن ضعف‌های خود
6- گمراه کردن شنونده.
7- جلب توجه دیگران.
8- ترس از دست دادن جایگاه و یا موقعیت شغلی و اجتماعی.
9- احساس کمبود نسبت به دیگران.

- عوامل فردی و تربیت نادرست کودکان:
عوامل فردی و یا همان روانشناختی به شخصیت خود افراد برمی‌گردد.، برخی از افراد عادت به دروغ گویی داشته و براساس دیدگاه‌های روانشناسی این دروغ‌گویی می‌تواند شرطی شده باشد. مثلا در دیدگاه رفتارگرایی اعتقاد بر این است که والدین کودکان را شرطی می‌کنند و کودک با دروغ گفتن به اهداف خود ‌رسیده و اینکه می‌توانند از تنبیه فرار کنند و این رفتار در کودکان نهادینه می‌شود.
در روش دیگر فرض کنید که والدین به شخصیت کودک احترام گذاشته و او را تحویل بگیرند، ویژگی‌های مثبت آن را تقویت کرده و زیاد با دیگران مقایسه نکنند و یا شخصیتش را خرد و دچار حقارت نکنند، این کودک کمتر به دروغ گویی گرایش پیدا می‌کنند.
- عوامل محیطی و فرهنگی
از دیدگاه روانشناسی مسئله تربیتی که در چارچوب خانواده و مدرسه اتفاق می‌افتاد، بسیار مهم است. در زمینه اجتماعی و فرهنگی، فرهنگ‌هایی که بسیار باز هستند، کمتر احتمال دارد که افراد در آن فرهنگ دروغ بگویند، زیرا دلیلی برای دروغ گفتن ندارند؛ اما در فرهنگ‌های بسته، افراد تمایل دارند که مسائل خود را پنهان کرده و به اجبار به دروغ‌گویی گرایش پیدا کنند؛ در نتیجه فشارهای اجتماعی و فرهنگی باعث می‌شود که افراد به دروغ‌گویی روی بیاورند و سعی کنند که حقیقت را کتمان کنند.
- الگوهای سیاسی و اجتماعی
البته الگوهای سیاسی و یا اجتماعی در رفتار و شخصیت افراد بسیار مهم است، وقتی کارمندی می‌بیند که رییس او بسیار راحت دروغ می‌گوید و یا کودکی می‌بیند که پدرش دروغ می‌گوید و یا دانش‌آموزی که می‌بیند معلم او دروغ می‌گوید؛ در نتیجه دروغ‌گویی یک مسئله فرهنگی شده و باعث می‌شود که افراد برای اینکه خود را با محیط اجتماعی سازگار کنند، دروغ بگویند.
- اختلالات شخصیتی
از لحاظ فردی ممکن است در برخی از افراد به دلیل اختلالات شخصیتی، گرایش به دروغ گویی در آنها بیشتر شود. مثلا نوجوا‌ن‌هایی که سابقه بزهکاری و یا خلافکاری دارند و کسانی که شخصیت ضد اجتماعی و مرزی دارند، این افراد بیشتر به دروغ‌گویی گرایش دارند؛ یعنی اگر دروغ گویی خیلی شدید باشد، جنبه مرض و یا بیمارگونه به خود می‌گیرد و می‌تواند نشانه‌ای از یک اختلالات روانشناختی باشد.
- تربیت و پرورش خانوادگی
برخی از افراد هم در بزرگسالی همان‌طور که در چارچوب خانواده تربیت شده و پرورش یافته‌اند، رفتار و واکنش از خود نشان داده و با اطرافیان خود تعامل می‌کنند؛ مثلا در تعامل بین زن و شوهر بسته به اینکه در گذشته چطور تربیت شده‌اند، همان واکنش را وارد ارتباط باهمسر و یا خانواده خود می‌کنند. مثلا اگر فردی دروغ‌گویی در خانواده خود رایج بوده، زمانی‌که ازدواج می‌کند سعی می‌کند که به همسر خود دروغ بگوید و از طریق دروغ گفتن به اهداف خود برسد.
- علت دروغ‌گویی در زندگی مشترک
تحقیقات نشان می‌دهد که مردان بیشتر از زنان دروغ می‌گویند، منتهی دلیل دروغ‌گویی این است که از همسران خود می‌ترسند و سعی می‌کنند آنها را اغنا و مجاب کنند و یا خوشامد زنان به آنها دروغ می‌گویند؛ مثلا این جملات را به همسر خود به دروغ می‌گویند.« این لباس به شما می‌آید، چقدر زیبا شدی. این کارت خوب بود.» یا اینکه مردان می‌خواهند خلاف‌های خود را پنهان کنند، مثلا به دروغ می‌گویند «در ترافیک مانده‌ایم و یا سرکاریم و مشکل داریم و مشغله داریم.»اما در خانم‌ها هم دروغ‌گفتن بیشتر جنبه اقتصادی دارد؛ مثلا اگر زنان یک کالایی را می‌خرند، شاید قیمت واقعی را به همسر خود نگویند. ؛ تمام این رفتار نامناسب و دروغ گفتن ناشی از این می‌شود که ارتباط سالم و درستی بین زوجین نیست و آن صداقتی که باید باشد، وجودندارد. اگر بین افراد صداقت باشد، کمتر به دروغ گرایش پیدا می‌کنند

نتیجه‌گیری
هنگامی که دروغ به عنوان یک روش و استراتژی برای مقابله با مشکلات روزمره دائماً به کار گرفته شود، بسیار مضر و در واقع نوعی بیماری خواهد بود. گاهی اشخاص به دلیل عدم ناتوانی کافی در انجام وظایف محوله و یا عدم علاقه در کار یا تحصیل به دروغ روی می‌آورند.
محققان می‌گویند: مردم گاهی برای کسب موقعیت‌های مهم کاری یا اجتماعی و یا در برخورد با مسؤولیت‌های مهم خانوادگی برای ‌این که بتوانند فرصت و مجالی برای خود بیابند به دروغ متوسل می‌شوند. در واقع در بعضی حالات، شخص دروغگو از داستان‌های خود به وجد می‌آید و از آن لذت می‌برد. در بسیاری از‌ این موارد دروغگویی در واقع عمق بخشیدن به آرزوهای شخصی برای احساس جذابیت و لذت حتی برای لحظاتی کوتاه است. مثلاً زنی که رابطه خود با همسرش را بزرگ‌نمایی کرده و یا شخصی که موفقیت‌های اجتماعی و یا ورزشی را بسیار بزرگتر جلوه می‌دهد، در واقع چهره‌ای از خود نشان می‌دهد که دوست دارد آن گونه باشد و در واقع نشان از نقص شخصیت دارد. در آزمایش‌های دیگر نشان داده شد که بسیاری از دروغگوها نشانه‌هایی از عدم تعادل روانی و ضعف شخصیت را از خود نشان می‌دهند که گاهی در تجربیات دوران فردی و نحوه تربیت ناصحیح خانوادگی اشخاص ریشه دارد. همه ما رویاهای خود را داریم، همه در برخورد با حقایق تلخ زندگی می‌خواهیم خود را‌ ایمن کنیم و همه ما از ذکر ناملایمات و شکست‌های گذشته خود اکراه داریم؛ اما باید توجه داشت که هیچ‌کدام از‌ این مسائل نباید ما را به ورطه دروغگویی بکشاند که ‌اینک به عنوان یک بیماری شناخته شده است

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.